مقالات - نقد نظریه المیزان درباره معنای تمثل ملائکه مشاهده در قالب پی دی اف چاپ فرستادن به ایمیل
نوشته شده توسط محمد علی صابری   

 

اشارهallameh

این نوشتار به بررسی آیه 17 سوره مریم درباره تمثل جبرئیل به شکل بشر برای حضرت مریم علیها السلام می پردازد و ضمن بررسی معنای لغوی تمثل و تحلیل آیات مشابه دیگری که در آنها رؤیت ملائکه به صورت بشر گزارش شده، به این نتیجه می رسد که مطابق با معنای لغوی تمثل و نیز با توجه به دیگر آیات قرانی که سخن از ظهور فرشتگان به صورت آدمی گفته اند، جبرئیل وآن ملائکه خاص حقیقتا و در عالم خارج از ذهن رؤیت کنندگان، به صورت بشری شکل گرفته اند و نظر تفسیر المیزان مبنی بر وقوع تمثل تنها در عالم ذهن، صحیح نیست.

درآمد

در آیه 17 سوره مریم خدای متعال از تمثل جبرئیل به صورت بشری برای حضرت مریم سخن به میان اورده است:

اذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَن مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيًّا قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا [1]

در این كتاب مریم را یاد كن! آن گاه كه از خاندان خویش به مكانى رو به سوى برآمدن آفتاب، دورى گزید. میان خود و آنان پرده‏اى كشید و ما روح خود را نزدش فرستادیم پس چون انسانى تمام بر او نمودار شد.مریم گفت: از تو به خداى رحمان پناه مى‏برم كه پرهیزگار باشى!. گفت: من فرستاده پروردگار تو هستم، تا تو را پسرى پاكیزه ببخشم.

مطابق روایات، مراد از «روح ما» در این آیات، جبرئیل است ـ مفسرین بر این مسأله متفقند ـ و اضافه روح به خداوند نیز، اضافه تشریفی است. و اما مهمترین مسأله در این آیات، بررسی معنای تمثّل است.

این تمثل به چه معناست؟ آیا به این معناست که جبرئیل در عالم خارج از صورت اصلی خود به شکل یک انسان تغییر شکل داده و در مقابل حضرت مریم ظاهر شده است یا اینکه چنین اتفاقی در عالم خارج رخ نداده بلکه در ذهن حضرت مریم جبرئیل به صورت بشری به نظر آمده است. در این نوشتار ضمن بررسی معنای لغوی تمثل با توجه به قرائن آیه 17 و نیز سایر آیاتی که در آنها رؤیت ملائکه ای به صورت بشری حکایت شده است به این پرسش پاسخ داده می شود.

1. بررسی معنای تمثل در لغت

       تمثّل مصدر باب تفعل از ریشه مَثَل می‌باشد. معجم مقاییس اللغه می‌نویسد:

«مثل: أصل صحیح یدل علی مناظرة الشیء للشیء و هذا مثل هذا أی نظیره.»[2]

اصل صحیحی است که دلالت بر نظیر بودن شیء برای شیء دیگر دارد و این مثل اوست یعنی شبیه به او است.

       راغب اصفهانی می‌گوید:

«التمثال: الشیء المصوَّر و تَمثَّل کذا: تَصَوَّرَ»[3]

       زبیدی نیز می‌نویسد:

«قال الله تعالی: فتمثل لها بشراً سوّیاً أی تصوّر»[4]

سایر کتاب‌های لغت معتبر تنها به ذکر معنای معروف تمثل یعنی مثال زدن اکتفا کرده‌اند مثلاً ابن منظور می‌گوید:

«و یقال: تمثّل فلان ضرب مثلاً و تمثّل بالشیء ضربه مثلا»[5]

     مسلما این معنا در آیه شریفه مورد نظر نیست. البته همو در جای دیگری ذیل ماده «روح»، به آیه مورد بحث اشاره کرده درباره «روحَنا» می­نویسد:

«یعنی جبرئیل... فتمثل لها فی صورة خلق بشر سوی فقالت له...»[6]

     حال با توجه به گفته راغب و زبیدی که تَمثَّل را «تَصَوَّر» معنا کردند باید دید معنای تصوّر چیست.

     زبیدی ذیل ماده صور می‌نویسد:

«الصورة بالضم: الشکل... و قد صوّره صورة حسنة فتَصَوَّر: تَشَکَّل»[7]

صورت یعنی شکل... و آنرا صورت داد صورتی زیبا پس آن صورت گرفت یعنی شکل گرفت.    

     ابن­فارس نیز می‌نویسد:

«صورة کل مخلوق هی هیئة خلقته و الله تعالی البارئ المصوّر»[8]

صورت هر مخلوق همان شکل خلقتش می‌باشد و خدای تعالی خالق و صورت دهنده است.

     از مجموع این سخنان نتیجه می‌گیریم که تمثُّل یعنی تصوُّر و تصوُّر یعنی تشکُّل که در فارسی معنا می‌کنیم: صورت پذیرفتن، شکل گرفتن.

     نکته مهم اینکه با توجه به معنایی که برای لغت تصوُّر در زبان عربی ذکر شد، این لفظ وقتی بدون قید ذکر شود نظر به صورت پذیری و تشکل در عالم خارج دارد و نه ذهن؛ بر خلاف معنای عامیانه «تصُّور» در بین فارسی زبانان که متبادر به معنای صورت پذیری و تشکل در ذهن است ـ دقت شود ـ . بنابراین در زبان عربی، بدون قرینه لفظی ـ چون «فی الذهن»، «فی الخیال» ـ و یا قرینه معنوی خاص، نمی‌توان لغت تصوُّر و معادلش تمثُّل را به معنای ذهنیِ آن در نظر گرفت. بلکه باید آن دو را به معنای صورت پذیری و شکل گرفتن در عالم خارج دانست.

 

2. بررسی معنای تمثل جبرئیل درآیه مذکور

با توجه به معنای لغوی تمثل، به قسمت مورد بحث آیه شریفه (فأرسلنا إلیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا) بر می­گردیم؛ معنای دقیق لفظی این قسمت آیه چنین می­شود:

     پس روح خود را به سوی مریم فرستادیم پس او برای مریم در حالت بشری بدون نقص شکل گرفت.

     فعل «تمثَّل» لازم است و «بشراً سویاً» حال می­باشد و این آیه یکی از مثالهایی است که نحویون برای حال واقع شدنِ «جامد غیرمؤوّل به مشتق» به شرط اینکه موصوف باشد، آورده اند. [9] به همین دلیل در ترجمه، لفظ «حالت» را آورده ایم. بنابراین جبرئیل شکل بشری می­گیرد و گفتیم که این شکل گیری در عالم خارج است و نه در ذهن مگر قرینه روشنی در کلام باشد که بر خلاف آن دلالت کند.

     اگر گفته شود لفظ «لها» (برای مریم) قرینه است بر اینکه جبرئیل در خارج به شکل بشر در نیامد بلکه تنها در ذهن مریم چنین شد؛ می­گوییم: «لها» به معنای «فی ذهنها» یا «فی‌خیالها» نیست، چرا که مسلما لام در اینجا چیزی جز اختصاص را نمی­رساند؛ یعنی آیه شریفه می­فرماید: جبرئیل برای مریم به شکل بشر در آمد چرا که اساسا مأموریتش برای مریم و بشارت دادن به او بود و نه کس دیگر همان گونه که فرمود: جبرئیل را به سوی مریم فرستادیم (فأرسلنا إلیها روحنا) .پس «لها» تنها اختصاص این واقعه را برای مریم می­رساند و دلالتی ندارد براینکه این جریان در ذهن مریم بود و نه در عالم خارج!

     بنابراین اگر به معنای لغوی تمثّل پایبند باشیم، با توجه به نبود قرینه بر خلاف آن، مطابق این آیه باید بگوییم که جبرئیل در عالم خارج، شکل بشر به خود گرفته نه اینکه تنها در ذهن و خیال مریم چنین صورتی شکل گرفته باشد.

     مطلب جالب اینکه ادیب بزرگ، رضی الدین استرآبادی اساسا این آیه را نمونه­ای از مواردی می­داند که فعل تامه متضمن معنای فعل ناقصه می­باشد. وی می‌نویسد:

«و قدیجوز تضمین کثیر من التامة معنی الناقصة کما تقول: تتم التسعة بهذا عشرة أی تصیر عشرة تامة‌..... قال تعالی "فتمثل لها بشرا سویا" أی صار مثل بشر.» [10]

جایز است که بسیاری از افعال تامه معنای ناقصه را ضمن خود داشته باشند چنانچه وقتی گفته می­شود: تمام شد نه تا با این یکی ده تا! یعنی نه تا، ده تای تمام شد.... خدای متعال می‌فرماید: "فتمثل لها بشرا سویا" یعنی مانند انسان شد.

     در واقع ایشان معنای تمثّل را به ریشه اصلی آن یعنی «مثل و مانند» بر می­گرداند و «تمثّل بشرا» را «مانند بشر شد» معنا می­کند.

     مفسران امامیه نیز از آیه شریفه شکل پذیری جبرئیل در عالم خارج را فهمیده اند. به عنوان نمونه سخن سه عالم بزرگ امامی ذکر می­شود.

     شیخ طوسی در تفسیر خود می­نویسد:

«أی تمثّل لها جبرائیل فی صورة البشر...... فلما رأته مریم...» [11]

     هر چند ایشان واژه ای را جایگزین «تمثّل» نکرده اما آوردن «فی صورة البشر»ـ با توجه به معنای تصّور که برای تمثّل از لغویون نقل کردیم ـ نشان می­دهد که منظور ایشان هم شکل‌گرفتن در عالم خارج است. و اینکه ایشان می­گوید: هنگامی که مریم او را دید.... مؤید این معناست؛ یعنی مریم او را در بیرون دید.

     ابوالفتوح رازی می­گوید:

«ممثّل شد او را یعنی بر مثال آدمی تمام خلق، نکو صورت. و برای آن بر صورت آدمی پیش او شد که اگر بر صورت خود پیش او شدی از او برمیدی و با او آرام نگرفتی.»[12]

     صاحب مجمع البیان نیز می­نویسد:

«معناه فأتاها جبرائیل فانتصب بین یدیها فی صورة آدمی صحیح لم ینقص منه شیء»[13]

معنایش این است که جبرئیل نزد مریم آمد و در مقابل او به شکل انسانی بدون نقص ایستاد.

     ظاهرا ایشان تمثل را به معنای «مثول» یعنی «تمام قد‌ایستادن» گرفته است چنانچه لسان العرب می‌نویسد:

«مَثُل الشیء یمثُل مُثولا و مَثُل: قام منتصبا و مَثُل بین یدیه مُثولا أی انتصب قائما» [14]

     اما در اینکه این واقعه در عالم خارج پیش آمده، با دو نفر قبلی همداستان است. بلکه عبارت او صریحتر در این معناست.

     به هر حال آنچه که از ظاهر آیه شریفه با تأیید علمای لغت و مفسرین بزرگ امامیه به دست آمد این است که جبرئیل به شکل یک انسان در عالم واقع نزد حضرت مریم آمد.

3. تمثل ملائکه مأمورِ عذاب قوم لوط

قران کریم در چند موضع دیگر حکایت از ملائکه ای دارد که به شکل بشر برای بعضی انبیا و نیز مردم عادی ظاهر شده اند که یکی از آنها قصه ملائکه ای است که برای عذاب قوم لوط نازل شدند.خداوند درباره حضور ملائکه مأمور به عذاب قوم لوط نزد حضرت ابراهیم و ساره می فرماید:

وَلَقَدْ جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُـشْرَى قَالُواْ سَلاَمًا قَالَ سَلاَمٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاء بِعِجْلٍ حَنِيذٍ فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُواْ لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ وَامْرَأَتُهُ قَآئِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَقَ وَمِن وَرَاء إِسْحَقَ يَعْقُوبَقَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَـذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَـذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ[15]

به تحقیق رسولان ما برای ابراهیم مژده آوردند گفتند سلام گفت سلام و لحظه‌ای بعد گوساله‌ای بریان حاضر آورد و چون دید که بدان دست نمی‌یازند آنان را ناخوش داشت و در دل از آنها بیمناک شد. گفتند مترس ما بر قوم لوط فرستاده شده‌ایم. زنش که ایستاده بود خندید. پس او را به اسحاق بشارت دادیم و پس از اسحاق به یعقوب. زن گفت وای بر من آیا در این پیری می‌زایم و این شوهر من نیز پیر است؟! این چیز عجیبی است. گفتند آیا از فرمان خدا تعجب می‌کنی؟! رحمت و برکات خدا بر شما اهل این خانه ارزانی باد. او ستودنی و بزرگوار است.

     نکاتی که در خصوص بحث ما از ظاهر آیات شریفه فوق به دست می‌آید چنین است:

     1ـ منظور از «رُسُلُنا»ـ مطابق آیات بعد و نیز روایات متعدد ـ ملائکه ای می‌باشند که برای نزول عذاب بر قوم لوط آمده بودند.

     2ـ این ملائکه به صورتی بودند که حضرت ابراهیم ابتدائا گمان کرد مهمانانی عادی هستند یعنی به شکل افراد انسان بودند چنانکه برای پذیرایی از ایشان گوساله بریان آورد.

     3ـ ظاهر محاوره همسر ابراهیم (علیه السلام) با آن ملائکه می‌رساند که وی نیز ایشان را می‌دیده است.

     4ـ در آیات شریفه هرگز سخن از تصورات و خیالات ذهنی ابراهیم و همسرش نیست بلکه شرح عادی واقعه ایست که در عالم خارج برای ایشان رخ داده است.

     در ادامه آیات سابق و پس از چند آیه، درباره دیدار همان ملائکه با حضرت لوط می‌فرماید:

وَلَمَّا جَاءتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَـذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ وَجَاءهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِن قَبْلُ كَانُواْ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَـؤُلاء بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَلاَ تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ قَالُواْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ [16]

چون رسولان ما نزد لوط آمدند اندوهگین و دلتنگ شد و گفت امروز روز سختی است. و قومش شتابان نزد او آمدند و آنان پیش از این مرتکب کارهای زشت می‌شدند. لوط گفت: ای قوم من اینها دختران من هستند برای شما پاکیزه‌ترند از خدا بترسید و مرا در برابر مهمانانم خجل مکنید آیا مرد خردمندی در میان شما نیست؟ گفتند تو خود می‌دانی که ما را به دختران تو نیازی نیست و نیز می‌دانی که چه می‌خواهیم.

     از این آیات شریفه نیز استفاده می‌شود که:

     1ـ آن ملائکه به شکل مردانی بودند که نزد حضرت لوط آمدند و او با دیدن ایشان از قوم لواط کار خود بر آنها ترسید!

     2ـ گویا خبر حضور این تازه واردان به گوش قوم لوط رسید که شتابان نزد وی آمدند. پس غیر از لوط دیگرانی نیز ایشان را در همان شکل و شمایل دیده و خبر را منتشر کرده بودند.

     3ـ قوم لوط نیز هنگام حضور نزد وی، مهمانانش را به همان شکل دیدند چرا که لوط (علیه السلام) ایشان را از تعرض به مهمانانش بر حذر می‌دارد (فلا تخزون فی ضیفی). در آیه 68 سوره حجر این سخن را با اشاره به مهمانانش می‌گوید (قال إن هؤلآء ضیفی فلا تفضحون). پس هیچ شکی باقی نمی‌ماند که آن مردم نابکار نیز ملائکه الهی را به شکل مردانی چند می‌دیده‌اند.

     4ـ اینجا نیز ظاهر الفاظ حکایت از واقعه‌ای حقیقی است که در عالم خارج رخ داده است نه اینکه حکایت تصورات و خیالات لوط و قومش باشد!ـ ولو تصوراتی که منشأ آن حقیقتی مجرد باشد، چنانچه قائلین به تجرد ملائکه می­گویند!ـ

     البته باید توجه داشت آنچه که از ظاهر شرح قرآنی این وقایع(تمثل جبرئیل و ملائکه عذاب قوم لوط) اثبات می­شود تنها تغییر شکل ظاهری آن ملائکه به صورت بشر و نیز حرکت و تکلم ایشان است و نه تغییر در سایر خصوصیات و صفات آنها. به عبارت دیگر، آیات سابق تنها می­رساند که آن ملائکه به شکل انسانهایی در آمدند که حرکت داشتند و سخن می­گفتند ولی دلالت ندارد بر اینکه تمام خصوصیات درون جسمی و روحی و نیز نیازهای انسانی در آن ملائکه ایجاد شده باشد؛ مثلاً محتاج به غذاهای انسانی، نکاح و.... شده‌ باشند ـ شاید اشاره به دست نبردن ملائکه به سوی گوساله بریان ابراهیم (علیه السلام) برای رساندن این مطلب داشته باشد ـ .

     از آنجا که اینگونه تغییر شکل نه محذور عقلی دارد و نه با سایر خصوصیات ملائکه همچون عدم احتیاج به غذای انسانی، عدم نکاح و.... منافات دارد، همینکه ظاهر نقل معتبر آنرا اثبات می­کند باید پذیرفت و هیچگونه تأویلی را روا ندانست.

4. بررسی نظریه تفسیر المیزان درباره تمثل جبرئیل و سایر ملائکهalmizan

     اما در تفسیر المیزان راجع به معنای تمثل جبرئیل نظر دیگری ابراز شده است که آن را نقل می­کنیم. ایشان ذیل آیه شریفه می­نویسد:

1ـ «و معنی تمثله لها ترائیه لها و ظهوره فی حاستها فی صورة البشر و هو فی نفسه روح و لیس ببشر» [17]

معنای تمثل جبرئیل برای مریم به صورت بشر یعنی اینکه چنین به نظر مریم رسید [ـ دقت شود به لفظ ترائی ـ ] و در حسش به صورت بشر ظاهر شد در حالی که فی نفسه روح [یعنی جبرئیل] بود و نه بشر.

     سپس درباره این ادعا و انطباق آن برمعنای تمثل توضیح بیشتری داده می­شود:

2ـ «و هذا هو الذی ینطبق علی معنی التمثل اللغوی فإن معنی تمثل شیء لشیء فی صورة کذا هو تصوره عند بصورته و هو هو، لا صیرورة الشیء شیئاً آخر. فتمثل الملک بشراً هو ظهوره لمن یشاهده فی صورة الإنسان لا صیرورة الملک إنساناً و لو کان التمثل واقعاً فی نفسه و فی الخارج عن ظرف الإدراک کان من قبیل صیرورة الشیء شیئا آخر و انقلابه إلیه لا بمعنی ظهوره له کذلک» [18]

این آن چیزی است که منطبق برمعنای لغوی تمثل است. زیرا تمثل شیئی برای شیء دیگر در فلان صورت به معنای تصور شیء اول نزد شیء دوم، به آن صورت است در حالی که شیء اول ‍‍‍[هنوز] خودش است؛ و نه به این معناست که شیء اول، چیز دیگری شده باشد. بنابراین تمثل فرشته به صورت بشر یعنی ظهور او به شکل بشر برای مشاهده گر نه اینکه فرشته، بشر شود. در حالی که اگر تمثل در خود فرشته و در خارج از ظرف ادراک مشاهده­گر واقع شده بود، از قبیل تبدیل شدن چیزی به چیز دیگر بود نه به معنای ظهور او برای مشاهده­گر به آن شکل خاص.

     آنگاه شاهد دیگری برای اثبات این مدعا ذکر می­شود:

3ـ «والآیات التالیة التی یعرف فیها جبرئیل نفسه لمریم خیر شاهد أنه کان حال تمثل لها فی‌صورة بشر باقیا علی مَلَکیته و لم یصر بذلک بشرا و إنما ظهر فی صورة بشر و لیس ببشر بل ملک و إنما کانت مریم تراها فی صورة بشر» [19]

و آیات بعدی که در آن جبرئیل خود را برای مریم معرفی می­کند بهترین شاهد است که او درحال تمثلش برای مریم در صورت بشر بر فرشتگی خود باقی بوده و با آن تمثل، بشر نشده بوده و تنها برای مریم در صورت بشر ظاهر شده بود در حالی که بشر نبوده بلکه فرشته بوده است و مریم او را در صورت یک بشر می­دیده است.

     ایشان در جای دیگر «جل الآیات الواردة فی مورد الملائکة» را از قبیل تمثل به این معنا می­داند.[20] و نیز درباره روایات متعدد در خصوص شکل های جسمانی ملائکه می­نویسد:

4ـ «إن ما ورد فی الروایات من صور الملائکة و أشکالهم و هیئاتهم الجسمانیة ..... إنما هو بیان تمثلاتهم و ظهوراتهم للواصفین من الأنبیاء و الأئمة و لیس من التصور و التشکل فی شیء؛ ففرق بین التمثل و التشکل فتمثل الملک إنسانا هو ظهوره لمن یشاهده فی صورة الإنسان فهو فی ظرف المشاهدة و الادراک ذو صورة الإنسان و شکله و فی نفسه و الخارج من ظرف الادراک ملک ذو صورة ملکیة و هذا بخلاف التشکل و التصور فإنه لو تشکل بشکل الانسان و تصور بصورته صار إنسانا فی نفسه من غیر فرق بین ظرف الادراک و الخارج عنه فهو إنسان فی العین و الذهن معا.»[21]

آنچه در روایات درباره صورتهای ملائکه و أشکال و شمایل جسمانی ایشان وارد شده است تنها بیان تمثلات و ظهورات ایشان برای توصیف کنندگانی از انبیاء و ائمه می­باشد و اصلا از قبیل تشکل و صورت پذیری نیست. چرا که بین تمثل و تشکل فرق است؛ تمثل فرشته به صورت انسان به معنای ظهور او به صورت انسان برای مشاهده­گراست. پس او در ظرف مشاهده و ادراک [مشاهده­گر] دارای شکل انسان است ولی فی نفسه و خارج از ظرف ادراک او، فرشته­ای است دارای صورت فرشتگی. و این معنا بر خلاف تشکل و صورت پذیری است چرا که اگر فرشته به شکل انسان تشکل یابد و به صورت او صورت پذیرد، فی نفسه انسان می‌شود. بدون اینکه بین ظرف ادراک و عالم خارج از آن فرقی باشد پس او، هم در ذهن و هم در عالم عینی، انسان می­شود.

مدعای ایشان از عبارات بالا کاملا روشن است و خلاصه­اش اینکه:

     جبرئیل تنها در ذهن و خیال حضرت مریم به صورت بشر دیده می­شد نه اینکه حقیقتا و در عالم خارج، به صورت بشر در مقابل مریم ایستاده باشد بلکه جبرئیل در حال تمثل برای مریم به همان صورت ملکی خود ـ که به اعتقاد ایشان مجرد از مکان و زمان است ـ باقی بود.

     پس آنچه که تفسیر نمونه در تفکیک بین صورت بشری و سیرت بشری گفته و نوشته است:

«معنی این سخن [یعنی تمثل] آن نیست که جبرئیل صورتا و سیرتا تبدیل به یک انسان شد..... بلکه منظور این است که او به صورت انسان در آمد هر چند سیرت او همان فرشته بود ولی مریم در ابتدای امر که خبر نداشت چنین تصور می­کرد که در برابر او انسانی است سیرتا و صورتا»[22]

     هر چند سخن حقی است و ما هم بیان کردیم که آیه شریفه، تنها می­رساند جبرئیل به شکل ظاهری یک انسان در مقابل مریم ایستاد و با او تکلم کرد نه اینکه تمام خصوصیات درون جسمی و روحی انسانی را دارا شده باشد اما نسبت دادن این سخن به تفسیرالمیزان ـ چنانچه نمونه انجام داده است ـ کاملاً اشتباه و ناشی از عدم دقت در عبارات المیزان است که نقل کردیم. چرا که المیزان اساساً منکر این است که بشری در عالم خارج در مقابل حضرت مریم ایستاده باشد ـ چه تنها صورتا و چه صورتا و سیرتا با هم ـ و جایگاه صورت آن بشر را تنها در ذهن مریم می­داند و نه در خارج از ذهن او و در عالم واقع. ـ دقت شود ـ

     البته هر چند برخی عبارات مجمل و دو پهلوی ایشان تاب تحمل این معنا را دارد اما سایر عبارات صریحی که ذکر شد، خصوصاً تأکید چند باره ایشان بر تقابل «ذهن» و «عین» و اینکه تمثل تنها و تنها در ذهن است و نه در عین، نشان می­دهد که ادعای المیزان همان است که گفتیم.

   در کلمات اهل عرفان نیز تصریح به این مطلب شده است. چنانچه گفته­اند:

«نزول ملک و کشف و رؤیا مربوط به بیرون ما نیست. فتمثل لها بشرا سویا همین تمثل یعنی درون شماست...حساب انسان این است. کارخانه­ای است که معانی را از بالا می­گیرد و در عالم خیال به صورت اشباح و اشکال در می­آورد.»[23]

     و اما دلیل المیزان برای این مدعا چیست؟ آنچه که در عبارات نقل شده به عنوان دلیل بر مطلب فوق یافت می­شود دو چیز است: 1ـ معنای لغوی تمثل 2ـ مفاد آیات بعدی ـ در سوره‌ مریم ـ

     حال به دلیل اول ایشان می­پردازیم:

     ایشان در نقل شماره 1 تمثل را به معنای «ترائی» (به نظر رسیدن) معنی می­کند و در نقل شماره‌2 همین معنا را توضیح بیشتری می­دهد و آنرا تصور ذهنی شیء ممثَّل به صورتی خاص نزد مشاهده­گر معرفی می­کند (تصوره عنده بصورته و هو هو). مراد ایشان از تصور در این عبارت همان تصور ذهنی است نه معنای لغوی آن در عربی که بدون قرینه به معنای صورت پذیری و تشکل عالم در خارج است. در نقل شماره 4 همین مطلب بیان می­شود به اضافه اینکه بین «تمثل» از یک سو و «تشکّل» و «تصّور» از سوی دیگر فرق گذاشته می­شود و «تمثل»، مربوط به ذهن، اما «تشکل» و «تصور»، مربوط به عالم خارج دانسته می­شود. در این نقل، «تصور» به معنای دقیق لغوی در نظر گرفته شده است.

     اشکال این دلیل ایشان از مطالب گذشته روشن می­شود؛ چرا که مشخص شد طبق نظر کتب اصیل لغت نه تنها تمثل به معنای تصور ذهنی نیست ـ و خود ایشان هم شاهدی از کتب لغت نیاوردند ـ بلکه دقیقا به معنای همان تشکل و تصوری است که گفتیم اگر بدون قید و قرینه باشد، مربوط به عالم خارج است و این دقیقا همان معنایی است که ایشان از تمثل نفی نموده و بین آن و معنای تمثل، فرق اساسی قائل شده و تمثل را مربوط به عالم ذهن ولی تصور و تشکل را مربوط به عالم واقع دانسته است!

     باز تأکید می­شود که نباید میان معنای «تصّور» در عرف فارسی زبانان که ناظر به صورتهای ذهنی است با معنای اصیل عربی آن که صورت پذیری و شکل یافتنِ چیزی در عالم خارج است، ـ و جز با قرینه بر عالم ذهن حمل نمی­شود ـ خلط نمود. جالب این که در نقل شماره 4 از المیزان دیدیم که به درستی، بر این معنای صحیحِ «تصور»، تصریح می­شود ولی باز میان این معنا با معنای تمثل فرق گذاشته می­شود! در حالی که به شهادت کتب لغت، این دو، هم معنا هستند.

     و اما بررسی دلیل دوم المیزان:

     ایشان آیات بعدی را که در آن جبرئیل، حقیقت خود را به مریم معرفی می­کند بهترین شاهد بر این مطلب می­داند که پس هنوز جبرئیل، جبرئیل بود و انسان نشده بود .

     قبلا گفتیم که مراد ایشان از این سخن آن نیست که جبرئیل تنها در شکل ظاهری یک انسان در مقابل مریم ایستاده بود و نه با صفات باطنی انسانی، بلکه منظور، انکار موجودی قابل رؤیت در خارج از ذهن مریم است چنانچه تصریحات ایشان در تفکیک عالم ذهن و عین و مربوط دانستن تمثل تنها به عالم ذهن، گذشت.

     بنابراین مدعای ایشان در دلیل دوم این است که: همین که جبرئیل هنوز جبرئیل بود نشان می­دهد که او حقیقتا در عالم خارج به شکل یک انسان درنیامده بود، بلکه تنها، یک صورت انسانی به ذهن مریم آمده بود!

     در نقد این سخن باید گفت که متأسفانه در اینجا بین تغییر شکل ظاهری با تغییر کلی ماهیت (تغییر ظاهر و باطن با هم) خلط شده است. آنچه که آیه شریفه اثبات می­فرماید تغییر شکل ظاهری جبرئیل به شکل یک بشر است نه اینکه انقلاب ماهیتی صورت گرفته باشد و جبرئیل یک انسان تمام عیار با همه صفات و لوازم و احتیاجات انسانی شده باشد به گونه ای که دیگر نتوان او را جبرئیل نامید!

     بنابراین ظاهر آیه شریفه بیانگر تغییر در آن حد نیست و اشکال ایشان موضوعا منتفی است. و اما اگر اشکال ایشان ناظر به همان تغییر شکل ظاهری جبرئیل به شکل بشر باشد، یعنی بخواهند بگویند که همین مقدار تغییر نیز اگر حقیقتاً در عالم خارج واقع شود باعث می­شود که جبرئیل دیگر جبرئیل نباشد! در این صورت باید گفت اگر چنین باشد در همین عالم طبیعت محسوس خود نیز باید تغییر شکلها را مساوی با تغییر ماهیت بدانیم؛ مثلاً به زید نوزاد با آن حجم و ابعاد و قیافه وقتی که مردی با ابعاد و قیافه جدید شد دیگر نباید زید گفت بلکه باید او را ماهیت دیگری دانست!! یا مثلا هنگامی که ماهیتی شیمیایی به نام H2O در حالت و شکل مایع تبدیل شد به شکل جامد یخی، دیگر نباید آنرا H2O نامید!!

     مسلما همینطور که در این دو مثال می­گوییم زید نوزاد و زید بزرگسال یا H2Oمایع و H2O جامد و در واقع به خاطر تغییر در عوارض، جوهر و اصل ماهیت زید یا H2O را منقلب شده نمی­دانیم در قضیه تمثل جبرئیل هم ماجرا از این قبیل است. یعنی اگر جبرئیل از شکل یک موجود عظیم الجثه دارای بال ـ مطابق روایات ـ و در شرایط عادی نامرئی، به قدرت خداوند متعال به شکل یک جثه انسانی قابل رؤیت تغییر یابد ـ هر چند چگونگی این فرآیند برای ما روشن نیست ـ از جبرئیلیت خود خارج نمی­شود بلکه جبرئیل به صورت اصلی و اولیه تبدیل به جبرئیل به صورت فرعی و ثانویه شده است.

     اساسا وقتی ما ماهیت فرشته را چنین تعریف کنیم که موجودی است قابل تشکل به شکلهای مختلف، این یعنی، قابلیت تغییر شکل، در ماهیت او اخذ شده است. پس تغییر شکل در عالم واقع، نه تنها او را از ماهیت فرشته بودن خارج نمی­کند بلکه این صفت از خصوصیات ماهوی او می­باشد.

     بنابراین، این که جبرئیل، خود را برای حضرت مریم معرفی می­کند هیچ منافاتی با ظاهر آیه شریفه مبنی بر تغییر شکل او به صورت بشر در عالم خارج ندارد. بلکه باید گفت آیات بعدی بهترین شاهد بر این است که آن موجودِ به شکل بشر، جبرئیل بود که در عالم خارج مقابل مریم ایستاده بود. چرا که در این آیات سخن از گفتگوی جبرئیل با مریم است. یعنی این جبرئیل حقیقی است که به مریم می‌گوید من جبرئیل هستم و مطابق آیات، گوینده این سخن کسی جز همان موجودِ به شکل بشر نیست. حال اگر طبق ادعای المیزان گفته شود این موجود به شکل بشر تنها صورتی در ذهن مریم بود و نه جبرئیل حقیقی پس آیه شریفه بیانگر قضیه­ای کذب بود! ـ نعوذ بالله ـ چرا که آیه از قول همان صورت بشری موجود در ذهن مریم ـ به قول المیزان ـ می­گوید: من جبرئیل هستم. در حالی که او جبرئیل حقیقی نبود بلکه تنها صورتی بود که مثلا به انشاء مستقیم خداوند یا توسط جبرئیل مجرد از مکان و زمان در ذهن مریم ایجاد شده بود.!ـ دقت شود ـ

     همین اشکال در مورد قضیه حضرت ابراهیم و لوط نیز به ایشان وارد است ـ با توجه به اینکه ایشان جل الآیات وارده درباره ملائکه را از قبیل تمثل در ماجرای مریم دانست!ـ یعنی اگر آن مهمانان یا مردان در عالم خارج نبودند و تنها صورتهایی شکل یافته در ذهن ابراهیم و لوط بودند چه جایی داشت که همان صورتها به عنوان فرستادگان خداوند به ابراهیم و لوط معرفی شوند؟! و دروغ بود که از قول آن صور ذهنی گفته شود:

«إِنَّا أُرسِلنَا إِلَی قَومِ لُوطٍ» چرا که در واقع ملائکه مجرد از مکان و زمان ـ بنا بر مبنای صاحب المیزان ـ مأمور عذاب قوم لوط شده بودند و نه آن صورتهای محصور در ذهن ابراهیم ! ـ دقت شود ـ

     علاوه بر این اشکال که مشترک بین جریان مریم و ابراهیم و لوط علیهم السلام است، در خصوص قضایای حضرت ابراهیم و لوط، این توجیه المیزان اشکالات و سیعتری پیدا می‌کند چون در این دو ماجرا اولا غیر از شخص معصوم اشخاص دیگری آن موجودات را می‌بینند و ثانیا تنها سخن از رؤیت و مکالمه نیست بلکه سخن از اشیاء خارجی حقیقی چون گوساله بریان نیز در میان ماجرا می­باشد. حال باید پرسید:

     آیا آن ملائکه برای ساره نیز تنها صُوَری ذهنی بودند؟!

     پس چگونه ساره سخن صور ذهنی ابراهیم را می‌شنید که وی را به اسحاق بشارت می­دادند؟! یا این که هم زمان برای هر دوی ایشان یک فیلم ذهنی یکسان در حال نمایش بود؟! آن هم فیلمی که نهتنها صدا و تصویر بازیگرانش (ملائکه) را می­شنیدند و می­دیدند بلکه بازیگران نیز صدا و تصویر ایشان را داشتند و با آنها سخن می­گفتند و پاسخ می­شنیدند!!

     این که حضرت ابراهیم برای مهمانان خود گوساله بریان ‌آورد، یعنی برای صور ذهنی خود گوساله بریان آورد؟! یا گوساله بریان هم صورت ذهنی بود؟!

     این که ابراهیم دید که آنها به طرف گوساله بریان دست دراز نمی‌کنند. یعنی دستانِ ذهنی آنهاـ موجود در خیال ابراهیم ـ به گوساله حقیقی موجود در خارج نمی‌رسید؟!

     در جریان قوم لوط، آیا گذشته از آن حضرت، تمامی آن قوم نابکار نیز تنها در ذهن خود جوانانی زیبا ­رو ‌دیدند؟!

     آن هم تنها وقتی دیدند که به خانه لوط آمدند یعنی آن تمثل ذهنی ـ به قول المیزان ـ تنها در خانه لوط برای ایشان اتفاق افتاد و إلا حقیقتاً موجود قابل رؤیتی در خانه لوط نبود؟!

     آیا این که لوط به ایشان گفت ـ آنهم با اشاره دست ـ : اینها مهمان من هستند پس مرا پیش مهمانانم ضایع نکنید یعنی صور ذهنی من و شما، مهمان من هستند و مرا پیش صور ذهنی‌ من و خودتان ضایع نکنید؟!

   صرفنظر از همه اینها و در پاسخ به کسی که احیانا ملتزم به همه این لوازم شود!این سوال اساسی پیش می­آید که آیا خداوند حکیم با بندگانش این گونه سخن می­گوید یعنی از آن گونه الفاظ چنین معانی را قصد می­کند؟!

     به نظر می­رسد مبنایی که انسان را مجبور به پذیرش چنین لوازم محیر العقولی در تفسیر کلام خداوند حکیم سازد قابل تجدید نظر جدی است!

   صرفنظر از همه این اشکالات باید توجه داشت قول به تمثل به معنای تصور در ذهن، به عنوان دلیلی بر تجرد متمثل قابل طرح نمی­باشد چرا که بدیهی است جسم نیز می­تواند به این معنا در ذهن دیگری متمثل شود. در واقع معنا کردن تمثل به آنگونه که از المیزان نقل شد تنها به هدف خدشه در استدلال به آیه شریفه در جهت اثبات جسمانیت جبریئل است نه اینکه خود دلیلی باشد برای اثبات تجرد وی.

نتیجه

مطابق معنای لغوی تمثل و نیز قرائن داخلی آیه 17 مریم و آیات دیگری که حکایت تمثل بعضی ملائکه را بیان کرده اند، معلوم می شود که جبرئیل و آن ملائکه، حقیقتا و در عالم خارج به شکل انسانهایی ظاهر شده اند که نه تنها برگزیدگانی چون ابراهیم و لوط و مریم، و نیز ساره آنها را دیده اند و سخنشان را شنیده اند و با آنها سخن گفته اند، بلکه نابکارانی چون قوم لوط نیز آنها را دیده اند.

تفسیر المیزان تمثل را مربوط به عالم ذهن و نه عالم عین گرفته و لذا تمثل جبرئیل و سایر ملائکه را به معنای ادراک ذهنی آنها به شکل بشر از سوی مریم و ...دانسته است، نه اینکه حقیقتا موجودی قابل رؤیت در عالم خارج شکل گرفته باشد.

دلایل تفسیر المیزان به لحاظ لغوی و به لحاظ قرائن داخلی آیه 17 مریم و نیز قرائن سایر آیاتِ حکایتگر مساله تمثل، مخدوش است و به نظر می رسد عاملی که موجب این تفسیر نادرست از مسأله تمثل جبرئیل و سایر ملائکه شده است،همان اعتقاد فلسفی مولف مبنی بر تجرد ملائکه از مکان و زمان است.

كتابنامه

تاج العروس، محمد الواسطي الزبيدي، بيروت، دار الفكر،1414 ه.

التبیانفیتفسیرالقران،أبی­جعفرمحمدبنالحسن الطوسی، قم، مكتبالإعلامالإسلامي، 1409ق.

تفسیرنمونه، ناصرمکارمشیرازی, تهران, دارالکتبالإسلامیة, 1374ش.

روضالجنانوروحالجنانفیتفسیرالقران، أبوالفتوحرازی، مشهد، بنیادپژوهشهایآستانقدسرضوی، 1408ق.

شرحالرضیعلیالکافیة، رضیالدینمحمدبنالحسن الإسترابادی, تهران, مؤسسةالصادق, 1395ق.

لسانالعرب، محمدبنمکرم ابن­منظور, قم, أدبالحوزة, 1405ق.

مبادئالعربیة، رشید الشرتونی, قم, دارالذکر, 1417ق.

مجمعالبیانفیتفسیرالقران، الفضلبنالحسنالطبرسی، ، تهران، ناصرخسرو.

معجممقاييساللغة، أحمدبنفارس زكريا، قم، مکتبةالإعلامالإسلامی، 1404ق.

المفرداتفیغریبالقران، الحسینبنمحمد الراغبالإصفهانی, دفترنشرالکتاب, 1404ق.

المیزانفیتفسیرالقران،محمد حسين طباطبائي، قم ، مؤسسةالنشرالإسلامی، 1417ق.

 



[1]. مریم/16ـ 19.

[2]. معجم مقاييس اللغة، ج5، ص296

[3]. المفردات، ص462.

[4]. تاج العروس، ج 15، ص 182.

[5]. لسان العرب، ج11، ص612.

[6]. همان، ج14، ص415.

[7]. تاج العروس، ج7، ص110.

[8]. معجم مقاييس اللغة، ج3، ص319.

[9]. مبادئ العربیة ، ج4، ص244.

[10]. شرح الرضی علی الکافیة، ج4، ص183.

[11]. التبيان، ج7، ص114.

[12]. روض الجنان، ج‌13، ص65.

[13]. مجمع البيان، ج6، ص783.

[14]. لسان العرب، ج11، ص614.

[15]. هود/69ـ73.

[16]. هود/77ـ79.

[17]. الميزان، ج14، ص35.

[18]. همان، ص36.

[19]. همان.

[20]. الميزان،ج7، ص23.

[21]. همان، ج17، ص13.

[22]. تفسير نمونه، ج13، ص36.

[23]. ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص7.

 

فصلنامه معرفتى اعتقادى سمات

geld-1-4

اول دفتر

گام بلند امپراطور برای سقوط / مدیر مسئول

در خبرهای ماه گذشته آمده بود که دولت اوباما گامی دیگر در دفاع از عمل شنیع و ضد انسانی همجنس بازی برداشته و اعلام کرده است که روابط خود را با دولتها بر اساس میزان اهتمام آنها به مساله همجنس بازی تنظیم خواهد کرد. غرب مدرن از آغاز تکون خود در مسیری خارج از فطرت توحیدی و الهی انسان حرکت کرد تا آنجا که اگر مدرنیته را به «تمدن ستیزه گر با فطرت آدمی» تعریف کنیم بیراه نگفته ایم.

این روزها بیش از گذشته، اخباری دال بر بحرانی بودن تمدن اومانیست و زرسالار مدرن غربی با محوریت آمریکا به گوش می رسد و همه چیز حکایت از افول تمدنی دارد که قریب به دو قرن است غرب و شرق عالم را در سیطره نظری و تمدنی خود گرفته است. دفاع رسمی و هنجاری از عمل شنیع همجنس بازی که در ذهن همگان یاد قوم معذب لوط را زنده می کند، بر اساس سنن قطعی و غیر قابل تبدیل الهی نشانه ای گویا از به پایان رسیدن این تمدن است.

ادامه