مقالات - نقد کتاب «البرهان فی تفسیر القرآن» مشاهده در قالب پی دی اف چاپ فرستادن به ایمیل
نوشته شده توسط حسام حاج مؤمن   

 

مقدمهborhan

نقد کتاب که از راه توصیف و ارزیابی، ویژگی­های درون­متنی یک کتاب را از منظر صورت و محتوا به­عنوان برآیند شیوه نگارشی و رویکرد دانشی کتاب به دست می­دهد و ویژگی­های برون­متنی آن را در جهت روشن­گری بستر نگارش و بافت کارکردی می­نمایاند و ویژگی­های میان متنی آن را برای آشکارسازی گونه ارتباطی کتاب با دیگر آثار هم­موضوع مشخص می­کند، به سبب نقش برجسته­اش در پرورش نگاه خوانندگان و شناساندن منابع به پژوهشگران و تربیت نظری و عملی نویسندگان و تأثیرگذاری بر سرنوشت کتاب­ها از دیرباز همواره در جهت­دهی به روند دانش جوامع تأثیری به­سزا داشته است؛ چنان­که ریشه­های این رویکرد نقادانه را می­توان در یونان باستان در «بوطیقا»ی ارسطو (م 322 ق.م) و در جهان اسلام در آثاری چون «الفهرست» ابن ندیم (م 380.ق) و در ایران در مجله «سخن» به صاحب امتیازی ذبیح الله صفا (به سال1322.ش) یافت.

نقد در کتاب­های حوزه علوم انسانی به­سبب داشتن عرصه­ای گسترده و دربرداشتن رویکردهای گوناگون و گشودگی زوایای بسیار رو به مسائل با رواجی چیره نسبت به دیگر حوزه­ها از فزاینده­ترین عرصه­های پژوهشی است که نگاهی ویژه به کتاب­شناسی رشته­های گوناگون از جمله علوم دینی دارد. در گستره پربار کتاب­شناسی فارسی حوزه تفسیر قرآن و نیز اندیشه شیعه از برجسته­ترین آثار، یکی کتاب «البرهان فی تفسیر القرآن» نوشته علامه سید هاشم بحرانی در قرن یازدهم هجری قمری است که با رویکرد روایی شیعی در پی گردآوری جامع و سازمان­مند روایات تفسیری معصومین علیهم السلام اهمیتی خاص یافته و برای واکاوی آیات قرآن از منظر امامان علیهم السلام و بهره­جویی دیگر شیوه­های تفسیری از منبع سنت مرجعی برای اندیشمندان شیعه بوده است. به­سبب این اهمیت، آثار پژوهشی و کتاب­شناسی چندی، از «الذریعه» آقا بزرگ تهرانی (م 1348) گرفته تا «آشنایی با تفاسیر» رضا استادی (1386)، سطوری را به معرفی علامه بحرانی و کتابش اختصاص داده­اند، اما جز نوشته­هایی پراکنده و آثاری مقدماتی، هم­چون مقدمه مهدی عاصفی بر چاپ همین کتاب در مؤسسه بعثت (1415.ق)، «البرهان» را به بوته نقد نگذشته­اند. از آن­جا که این آثار یا خلاصه­ای از روش کتاب نوشته­اند و یا به جنبه­ای از آن نگاهی داشته­اند و نیز نظر به انتشار ترجمه فارسی «البرهان» همزمان با نگارش این سطور که معرفی نقادانه آن را نزد فارسی­زبانان بایسته می­سازد، مقاله پیش­رو بر آن است تا به فراخور مجال به معرفی و بررسی توصیفی و ارزیابی انتقادی «البرهان» بپردازد و به پرسش پیرامون چگونگی ساختار و محتوای این کتاب که در نوع خود برجسته شده پاسخ دهد و با نقد این اثر بخشی از کاستی­های پژوهشی پیرامون کتابی با کارکرد و قابلیت پژوهشی بسیار را پوشش دهد. در این راستا به­دلیل تعدد نسخه­ها و چاپ­های «البرهان» که برخی ضمیمه­هایی به همراه دارند، در آغاز پیشینه نشر و نسخه­های خطی آن بررسی می­شود و سپس با توجه به کارآمدی شناخت رویکرد و اندیشه نویسندگان در شناخت آثار، علامه بحرانی معرفی می­گردد و در ادامه با هدف ردیابی بافت نگارش کتاب در موضوع تفسیر به بستر تاریخی پیدایش آن پرداخته می­شود و پس از آن، گرچه نمی­توان خط قاطعی میان مسائل صوری و محتوایی یافت، برای دسته­بندی قراردادی مطالب ابتدا کتاب از نظر ساختاری و سپس از نظر محتوایی، بررسی توصیفی و ارزیابی انتقادی می­گردد و در آخر، نتایج مقاله در مقام جان کلام در نقد کتاب تقدیم می­شود. گفتنی است با توجه به کارکرد واژگان و اصطلاحات دانش تفسیر، در این نوشتار به اقتضای تنگنای مجال به هنگام ضرورت توضیحاتی مختصر از این حوزه ارائه شده است که افزون بر آن، راهنمایی­های پاورقی برای درک روند نقد بسیار سودمند می­افتد.

 

معرفی کتاب

کتاب «البرهان فی تفسیر القرآن» که گاهی با عنوان «تفسیر البرهان» نیز از آن یاد می­شود، نوشته­ علامه­ بحرانی در تفسیر قرآن است که در سال 1095 هجری قمری نگارشش در شش جزء به پایان رسیده و پس از آن، در سال 1295.ق در دو مجلد در چاپ­خانه­ سنگی تهران، در سال 1375.ق در چهار مجلد با تحقیق محمود موسوی زرندی در مؤسسه مطبوعاتی اسماعيليان در قم، در سال 1393.ق در دارالکتب العلمیه در قم، در سال 1403.ق در موسسه الوفا در بیروت، در سال 1415.ق در پنج مجلد با مقدمه محمد مهدی آصفی توسط مؤسسه بعثت قم، در سال 1419.ق در هشت مجلد با تحقیق گروهی از پژوهشگران توسط انتشارات اعلمی در بیروت و در سال 1428.ق در انتشارات دارالمجتبی در قم به چاپ رسیده است. ترجمه فارسی «البرهان» نیز توسط انتشارات کتاب صبح اخیرا در نه مجلد منتشر شده است. نسخه­های خطی این کتاب در كتابخانه وزيری يزد به شماره(5998)، درکتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به شماره(844)، در دارالکتب قاهره به شماره(19109ب)، در كتابخانه فيضيه قم به شماره(39- 40- 16 تفسير)، در کتابخانه عمومی آیت الله حکیم عراق به شماره(690)، در كتابخانه دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به شماره(457)، در كتابخانه دانشكده الهيات دانشگاه تهران به شماره(20ب و 25ب)، در کتابخانه آستان قدس رضوی مشهد به شماره(83- 91) و در كتابخانه مدرسه عالی شهید مطهری تهران به شماره(2057) قرار دارد. این کتاب به شیوه تفسیر روایی محض شیعی[1]، که در آن به نقل روایات تفسیری معصومین علیهم السلام بسنده می­شود، نگاشته شده است و آن را در کنار تفسیر «نورالثقلین»[2] نوشته شیخ عبدالعلی حویزی (درگذشته به 1112ه.ق) جامع­ترین کتاب در این شیوه دانسته­اند.

معرفی نویسنده

علامه سيد هاشم بن سليمان بن اسماعيل بن عبدالجواد بن سليمان بن ناصر موسوي كتكاني توبلي بحراني، معروف به علامه بحرین، از نوادگان سيد مرتضي علم الهدي است كه نسبش به امام موسي بن جعفر كاظم علیه السلام مي‌رسد.

سيره­نويسان، روز و سال زاده شدن و چندی عمر وی را كه بخش چشم­گیر آن در تأليف و تصنيف گذشته است، نیاورده­اند؛ اما در برآیند آن­چه در كتب شرح احوال آمده و کتاب­شناس نامدار، آقا بزرگ تهرانی نیز آورده است[3]، او در روستای کتکان بحرین زاده شد و در سال 1107 و یا 1109 هجری قمری در روستای دیگر بحرین، نغیم درگذشت و در توبل که هم­اکنون از شهرهای به­نام بحرین است، به خاک سپرده شد و آرامگاهش زیارتگاه مردم آن سامان گشت. از این رو، وی از محدثان و فقیهان و دانشمندان شیعه قرن دوازدهم و معاصر شيخ حر عاملي صاحب وسائل‌الشيعه (درگذشته به 1104 ه.ق) است. بیشتر تحصیلاتش در حوزه علمیه نجف اشرف بوده و نزد فخرالدین بن طریح نجفی صاحب کتاب مجمع البحرین (درگذشته به 1085 ه.ق) دانش آموخته و در شیراز و مشهد نیز اقامت­هایی داشته و نزد سید عبدالعظیم بن عباس استرآبادی (درگذشته به 1036) نیز شاگردی کرده است. شیخ معمر، محمود بن عبدالسلام در شمار کسانی است که از استادی وی بهره برده­اند. او که مردی دانشور و فرهیخته و پرهیزکار بود، پس از شیخ محمد بن ماجد (درگذشته به 1105 ه.ق) به ریاست و زعامت جنوب دیار خود رسید و عهده­دار امور حسبیه و امر به معروف و نهی از منکر شد.

پارسایی او نزد دانایان چنان زبا­نزد است که صاحب جواهر در مبحثی گفته است: «بنا بر این قول، هیچگاه حکم به عدالت شخصی ممکن نیست، مگر در مثل مقدس اردبیلی و سید هاشم بر حسب آن­چه که از حالات آنان نقل می­شود.»[4]

درباره جایگاه علمی­اش می­توان از سخن صاحب کتاب حدائق یاد کرد که گفته است: « او فاضل، محدث، جامع و متتبع اخبار بوده و در جمع و تتبع کسی جز شیخ ما مجلسی(ره) بر او پیشی نگرفته است. کتاب­های متعددی را تألیف کرده که بر شدت تتبع و اطلاع او گواه است؛ ولی به کتابی از او در فتاوای احکام شرعی، حتی در مسئله­ای جزیی، دست نیافته­ام. کتاب­های او مجرد جمع و تألیف است و در هیچ یک از کتاب­های وی که بر آن اطلاع یافته­ام، در ترجیح اقوال و بحث و اختیار مذهب و قولی سخن نگفته است. نمی­دانم آن به­خاطر قصور رتبه علمی وی از مرتبه نظر و استدلال بوده است یا به خاطر ورع و پارسایی وی. »[5]

ولی یکی از کتاب­های وی «التنبیهات» است که میرزا عبدالله افندی در معرفی آن نوشته است: «کتاب التنبیهات در فقه است و آن کتاب بزرگ نیکویی مشتمل بر استدلال­هایی در مسائل تا آخر ابواب فقه است.»[6]

تالیفات وی به زبان عربی را، چاپ شده و نشده، حدود هفتاد و پنج رساله و کتاب برشمرده­اند که بيشتر آن­ها در زمينه علوم ديني، به­ویژه تفسیر قرآن است.[7]

شیخ بحرانی در کتاب­های تفسیری خود به آوردن روایات تفسیری معصومین علیهم السلام در پی آیات بسنده کرده و از هرگونه اجتهاد و نظر­دهی خودداری کرده است. گرچه چنین برآیندی از بررسی کتاب­های او بدین معنی نیست که او اجتهاد در تفسیر نمی­دانسته و نمی­توانسته است، اما آن چه در دست است این گونه می­نمایاند که وی مسلک اخباری[8] داشته و پیرو مکتب روایی محض شیعی بوده است و به دیگر سخن، تفسیر درست را برگرفته از روایات در­ دست از سنت معصومان علیهم السلام و آن هم بدون هیچ کاهش و افزایش از سوی اندیشه نگارنده می­دانسته و از این رو، در تفسیر روایی اجتهادی[9] که آمیزه­ای است از روایت و رأی هیچ قلم نزده است.

بستر تاریخی

پژوهشگران آغاز تفسیر قرآن را روزگار آغازین اسلام می­دانند و بر این باورند که تفسیر با گفتار و کردار و تقریر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم آغاز شد و با نقل سنت ایشان به زبان صحابه و تابعین ادامه یافت و به­ویژه در احادیث خاندان آن حضرت نمود یافت. در این روند، تفسیر که تا اوایل عصر تابعان به­صورت شفاهی در جریان بود، در نیمه­های قرن دوم هجری قمری که تدوین حدیث رواج یافت، به­شیوه مأثور[10] (نقلی، روایی) در دست تدوین قرار گرفت و در ادامه، دانش تفسیر که در آغاز بخشی از علم حدیث به شمار می رفت، در نخستین گام تکامل از این علم جدا شد و به صورت علمی مستقل درآمد و تقریبا از قرن سوم به بعد، در کنار دیگر مجموعه­های روایی، به­صورت جدی تفسیرهای روایی چون تفسیر علی بن ابراهیم قمی و تفسیر عیاشی و تفسیر فرات کوفی پدید آمدند و در کارکرد خود تفسیر را بسته به روایات برشمردند؛ چنان­که تفسیرهایی منسوب به ائمه علیهم السلام و یارانشان، مانند تفسیر صاحب عسکر امام هادی علیه السلام و تفسیر منسوب به امام عسکری علیهم السلام نیز پدیدار شد.[11]

این شاخه از علوم اسلامی، در روند رو به رشد خود پا به عرصه اجتهاد گذاشت و تفسیر نقلی در سایه پدیداری مذاهب گوناگون و رویدادهای سیاسی و فراز و نشیب­های تاریخی دیگر، رفته­رفته لابه­لای سطور تفسیری اندیشه­های گوناگون با جهت­گیری­های گونه­گون کم رنگ شد و این­گونه در مذاهب و مکاتب و سبک­ها و جهت­گیری­ها و اسلوب­های گوناگون، تفسیرهایی به شیوه اجتهادی و عقلی نگاشته شد و روایات تفسیری درحاشیه روایات فقهی قرار گرفت؛ چرا که با روی کار آمدن شیوه اجتهادی، دیگر روایات منبع منحصر به فرد تفسیر به شمار نرفت؛ بلکه به عنوان یکی از منابع آن در مقام تکمیل و تتمیم و یا تأیید تفسیر قلمداد شد.

یکه تازی شیوه عقلی و اجتهادی قرن­ها و البتّه با اندک فراز و فرودی ادامه داشت[12] تا این که در سده یازدهم شیوه اجتهاد در تفسیر به کندی گرایید. بدان حد که در طول این قرن، تفسیری جامع و کامل به سبک اجتهادی تدوین نشد، مگر تفسیر چند سوره و آیه، و یا تعلیقه و حاشیه­ای بر تفاسیر گذشته. برای نمونه می­توان به حاشیه حسین بن رفیع آملی بر «تفسیر بیضاوی» و حاشیه عبدعلی بن ناصرحویزی بر همین تفسیر، و حاشیه ابراهیم همدانی بر «تفسیر کشّاف»، و نیز تفسیر سوره های فاتحه و توحید سید فخرالدّین مشهدی و تفسیر سوره نور (نورالأنظار) و سوره یوسف (أحسن القصص) سید علی محمد نقوی لکنهویی و تفسیر سوره اخلاص محمّد باقر داماد اشاره کرد. در این میان، بیشترین تفسیر به شیوه غیر روایی به قلم ملاصدرای شیرازی (تفسیر ملاصدرا) نگارش یافت که تفسیر سوره­های سجده، فاتحه، یس، حدید، جمعه، طارق، اعلی، زلزال و چند آیه از سوره بقره و آیه های نور، کرسی و جبال است.[13]

اما از آن سو، چندین تفسیر باز به شیوه روایی پا به عرصه وجود گذاشت. راز این تغییر رویکرد، پیدایش اندیشه اخباری­گری بود. اخباری­گری در تفسیر قرآن، در سال­های آغازین سده یازده هجری در میان دانشمندان شیعه سر برآورد و در روند رو به انسجام­ خود تا آن جا پیش رفت که در سده دوازده به گونه­ا­ی روش­مند به بار نشست. اخباری­گران با گرایش تمام به روش اثری و نقلی، بر سرسپردن به ظواهر اخبار و کنار گذاشتن رأی و اجتهاد در تفسیر پا می­فشردند و به گونه­ای ظواهر قرآن را نیز در تفسیر حجت نمی­دانستند و باور داشتند که قرآن در خطاب به پیامبر و خاندانش فرود آمده و بنابراین هیچ کس نمی­تواند بار گران آن را دریابد، مگر در آن جا که تفسیری از ایشان به دستش رسیده باشد. بنابراین تفسیر روایی پس از گذشت یازده سده پربار در واکنشی به تندروی­های آزادانه فلسفی و عرفانی روزگار پیشین، بار دیگر به گونه­ای که تنها خود را شایسته می­دید، سربرآورد و از تعبد و تسلیم در برابر پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام دفاع کرد و این بار، سخن از انحصار گفت. گردآمدن احادیث تفسیری پراکنده در کتاب­های حدیث، از برون­دادهای ارزشمند همین گرایش است. چنان­که محدّثان بزرگی به تدوین مجموعه­های روایی پرداختند و در کنار جوامع روایی اوّل (کافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب و استبصار)، به عنوان جوامع روایی دوم شناخته شدند. سید محمّد جزایری، از مشایخ علاّمه مجلسی، کتاب «جوامع الکلم» را تدوین کرد. فیض کاشانی، درگذشته 1091.ق، کتاب «وافی» را تألیف نمود. فقیه کاظمی، در گذشته 1100.ق، کتاب «جامع الأحادیث» را نگاشت. حرّ عاملی، «وسائل الشیعة» را نوشت. علاّمه مجلسی، کتاب صد و ده جلدی «بحارالأنوار» را به رشته تحریر درآورد؛ و بالاخره، ملاّ عبداللّه بحرانی، از شاگردان وی، به تهیه کتاب «عوالم»، که به همان بزرگی بحار است، اقدام کرد. در پرتو این روی­آوری به اخبار و احادیث، گرایش به تدوین تفسیر روایی نیز آهنگ تندی به خود گرفت و تفسیرهای روایی چندی[14] به خامه محدّثان، به جهان تفسیر و روایت عرضه گردیدکه تفسیر «البرهان» نوشته علامه بحرانی از جامع­ترین آن­ها به­شمار می­رود.

بررسی ساختاری

کتاب «البرهان» بر­اساس شیوه تفسیر روایی محض شیعه از گردآوری روایات تفسیری معصومین علیهم السلام از بیش از 43 کتاب روایی، که نام آن­ها به همراه نگارندگان در باب شانزدهم از مقدمه کتاب می­آید، به انضمام اندکی از تفسیر غیر معصومین، که بررسی­اش خواهد آمد، بدون دخالت اندیشه گردآورنده در متن تفسیر سامان یافته است و نقش علامه بحرانی در فراهم آمدن کتاب، افزون بر نگارش پیش­در­آمد، در گردآوری فراگیر آیات و گونه ساختاری ویژه­ای نمود می­یابدکه وی بدان بخشیده است.

آغازه کتاب پیش­درآمد علامه است که وی در آن پس از آوردن روایاتی درباره این­که امامان معصوم علیهم السلام به همه معانی قرآن، یعنی ظاهر و باطن آن آگاه هستند و جز ایشان هیچ کس نمی­تواند سخن از داشتن این علم براند و نیز این که در هر چه اختلاف شود، در کتاب خدا برایش اصلی هست ولی اندیشه­ها به آن نمی­رسند، به سبب تألیف کتاب می­پردازد و آن را سرگرم شدن اهل زمان به تفسیر کسانی می­داند که تفسیر خود را از اهل عصمت علیهم السلام نگرفته­اند و از این رو بر مرکب نابینا سوار شده­اند و کورکورانه پا در جایی گذارده­اند و از آنان می­پرسد: «فأنّی تصرفون؟![15]» (پس به کجا روانه می­شوید؟!)

پس از سخن علامه، مقدمه­ای دربردارنده هفده باب می­آید که برای زمینه­سازی ورود به متن تفسیر و بیان ضرورت و اهمیت و ادبیات و روش کتاب روی­هم ­رفته 231 روایت را با چنین چینشی به دست می­دهد:

1) بابی در فضیلت عالم و متعلم.2) بابی در فضیلت قرآن. 3) بابی در حدیث ثقلین. 4) بابی در این­که هر آن­چه بندگان بدان نیازمندند، در قرآن است و تبیان همه چیز در آن است. 5) بابی در این­که قرآن را چونان­که نازل شده هیچ کس جز امامان علیهم السلام جمع نکرده و تأویل آن نزد ایشان است. 6) بابی در نهی از تفسیر قرآن به رأی و نهی از جدال در آن. 7) بابی در این­که قرآن را ظاهر و باطن و عام و خاص و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخی است و پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت ایشان علیهم السلام آن را می­دانند و هم ایشان ریشه­داران در دانش هستند. 8) بابی در این­که قرآن بر اقسامی نازل شده است. 9) بابی در این­که قرآن به گونه «به در گفتم تا دیوار بشنود» نازل شده است. 10) بابی در آن­چه از قرآن که امامان علیهم السلام را منظور دارد. 11) بابی دیگر. 12) بابی در معنای ثقلین و خلیفتین از طریق مخالفان. 13) بابی در علت نازل شدن قرآن به زبان عربي و معجزه نظم قرآن و دليل تازگي آن در همه زمان­ها. 14) بابی در این­که هر حدیثی با قرآن مخالف باشد، مردود است. 15) بابی در اولین و آخرین سوره­ای که نازل شد. 16) بابی در ذکر کتاب­هایی که این کتاب از آن­ها برگرفته شده است. 17) بابی درآن­چه شیخ علی بن ابراهیم در آغاز تفسیرش آورده است.

این مقدمه در واقع صورت تکامل یافته­ای از مقدمه یکی دیگر از تفاسیر روایی علامه با عنوان «الهادی و ضیاء النادی» است که وی آن را پیش از «البرهان» با استفاده از «کتب اربعه» و «التوحید» و «عیون اخبار الرضا (ع)» و «معانی الاخبار و ثواب الاعمال» و «قرب الاسناد» و «مجمع البیان» نوشته است.[16]

گفتنی است در چاپ نخست این کتاب و به دنبال آن در برخی دیگر از چاپ­ها از جمله نسخه چاپ بیروت، پیش از مقدمه یاد شده، مقدمه­ای دیگر بر کتاب افزوده­اند که اثر علامه بحرانی نیست؛ بلکه خود کتابی است مستقل به نام «مرآة الأنوار و مشکوة الأسرار» نوشته ابوالحسن ابن محمد طاهر عاملی نباطی فتونی از مشاهیر قرن دوازده هجری که در بیان نقش امامان علیهم السلام در تفسیر و فهم معانی قرآن در سه بخش تنظیم شده و به تناسب دیدگاهش با «البرهان» بدان افزوده شده است.

چون روایات برگرفته از مقدمه تفسیر علی بن ابراهیم قمی درباره انواع و اصناف آیات قرآن در آخرین باب از مقدمه بحرانی به پایان می­رسد، بخش میانه کتاب که همانا تفسیر روایی محض آیات قرآن است، به شیوه ترتیبی براساس چینش تمامی سوره­ها در مصحف آغاز می­گردد و سوره­­ها با آمدن نام و شمار آیات و روشن شدن مکی یا مدنی بودن هر یک، از هم جدا می­شوند و برای تفسیر هر سوره، آغازه­ای­ در یاد کردن از فضیلت و خواص آن سوره در روایات می­آید و سپس در هر سوره آیه­ها به شماره از هم جدا می­شوند و به صورت متن و شرح، هر آیه متن قرار می­گیرد و روایات پیوسته به آیه به عنوان شرح در پی آن می­آیند. از آن­جا که این روایات برگرفته از کتاب­های دیگرند، گاه روایاتی همچون آن­چه که از تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام آمده، به شیوه تفسیر مزجی، آیه را تقطیع کرده و تفسیر را در میان قطعه­های آیات آورده­اند. شمار روایات به کار آمده برای تفسیر هر آیه از یک روایت، مانند تفسیر آیه 2 سوره­ بقره، تا شصت و چهار روایت، در تفسیر آیه 33 سوره احزاب، در نوسان است و کتاب در مجموع، حدود12000 روایت را همراه با ارجاع دقیق به منبع هر یک در پاورقی به دست می­دهد که این عدد در قیاس با شمار روایات در دیگر تفاسیر روایی بسیار چشمگیر است. نظر به این حجم، «البرهان» در شمار تفاسیر مفصل می­آید و از آن­جا که رویکردی تک­بعدی دارد و در کارکردش جامع علوم قرآن نیست، تفسیر تخصصی روایی به­شمار می­آید.

نبود چندی از آیات قرآن در این تفسیر، نشان از آن دارد که نگارنده روایتی در تفسیر آن آیات نیافته است و این خود، یا به تفسیر نشدن آن آیات در سنت معصومین علیهم السلام و یا به نرسیدن روایات تفسیری آن­ها به دست آیندگان و یا به دست نیافتن گردآورنده بر آن روایات برمی­گردد؛ هر چند گمان سوم با نگاهی به کارنامه علامه بحرانی دور از درستی پنداشته شود. گرچه بنابر تعریف، این کاستی سبب ­شود که «البرهان» تفسیر ناقص دانسته شود، نظر به وجود تمامی سوره­ها در آن و نیز ناگزیری علامه در حذف این آیات اندک به اقتضای شیوه تفسیری چه بسا بتوان آن را کامل دانست.

در «البرهان» نکته­ای خارج از شیوه معمول روایی امامیه به چشم می­آید و آن این­که در روند تفسیر برخی آیات، افزون بر روایات به دست آمده از معصومین علیهم السلام گاه سخنانی از ابن عباس، همان یار و دانش­آموخته پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و علی بن ابراهیم، همان شاگرد حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نیز به کار رفته و حتی در تفسیر آیاتی چند، تنها سخن علی بن ابراهیم خوانده می­شود. گویا علامه بحرانی پس از پذیرفتن عدالت و وثاقت آن دو در روایت و شناخت شیوه امانتدارانه ایشان در تفسیر،[17] در آن جا که حدیث معصوم علیه السلام در دست نیست و یا اندک است، سخن آن دو را همان بازگویی آموخته­هایشان از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امام صادق علیه السلام به شمار آورده است. همچنین وی در ذیل برخی آیات آنجا که روایات اهل سنت موافق با روايات اهل بيت علیهم السلام يا در بيان فضائل ایشان بوده، با عبارت «از طریق مخالفان» از روایات اهل سنت نیز آورده است؛ چه بسا علامه این قسم را نظر به اجماع فریقین بر مضمونی روایی، در مقام تأکید بر درستی تفسیری روایی افزوده است.

پس از به پایان رسیدن تفسیر سوره­ها، کتاب با چهار باب به پایان می­رسد. این چهار باب روایی که برای ذهن خواننده در جمع کردن آن­چه که خواننده و چه­ بسا پاسخ به ابهامات وی در رویارویی با شیوه روایی مفید می­افتد، یکی در فضیلت قرآن و دیگری در رد متشابهات قرآن به محکمات آن و سه­دیگر، در این که حدیث اهل بیت علیهم السلام صعب و مستعصب است و آخری درباره­ وجوب تسلیم در برابر روایات اهل بیت علیهم السلام است.

در چاپ­های اخیر در پايان هر جلد، فهرستى از سوره هاى تفسیر شده محتويات آن جلد را نمايان مى­كند.

با همه آن­چه که درباره فراگیر بودن «البرهان» در گردآوری روایات گفته شده، باید به یاد داشت که دیگر تفسیر روایی محض شیعی، «نورالثقلین» نوشته شیخ عبدالعلی حویزی (ز 1065.ق) کتابی است که از آن نیز با صفت جامع یاد کرده­اند و رابطه حجمی آن را با «البرهان» عموم و خصوص من وجه دانسته­اند.[18] با این وجود، ویژگی­های ساختاری «البرهان»، نوشته علامه را بر نگاشته شیخ حویزی برتری می­بخشد؛ چراکه در «نورالثقلین»، برخلاف «البرهان» روایات پیوسته به یک سوره بدون جداسازی براساس شمارگان آیات در پی هم آورده می­شوند و تنها از محتوای روایات می­توان آن­ها را به هر آیه­ای پیوست داد که این دشواری­های خود را به همراه دارد. دیگر آن که در «نورالثقلین»، چه بسا از روی کاستن از حجم، گزاره­های توصیف­گر روایات که پیش از سخن معصوم آمده و موقعیت بافتاری کلام را نمایانده، بریده شده است و تنها جان کلام، همان سخن معصوم (ع) آمده است. اما در «البرهان» تمامی روایت به همان­گونه­ که در مصدر بوده آورده شده و این ویژگی، سیاق سخن را نمایان ساخته است. بنا بر این در «نورالثقلین» گاه بازگشت به مصدر گره­گشا می­شود و این در حالی است که «البرهان» از این دوباره­خوانی بی­نیاز است. همچنین علامه بحرانی در همه جا سند روایات را همانند مصدر آورده، اما شیخ حویزی باز در نمونه­های بسیاری از اسناد کاسته و این چنین پژوهش­گر را نیازمند بازگشت به مصدر کرده است. با این حال، بحرانی در نقل روايات يك­دست عمل نکرده و در برخی موارد افزون بر سند روايت، از نام كتاب و مؤلف آن و در برخی دیگر فقط از نام مؤلف یاد می­کند. دیگر این که «البرهان» در مصادر خود سی کتاب[19] بیشر از «نورالثقلین» دارد و این ویژگی بر اعتبار آن افزوده است.

بررسی محتوایی

محتوای کتاب «البرهان» چنان­که گذشت، براساس شیوه تفسیر روایی محض شیعی صرفا روایات است و اندیشه تفسیری مفسر در آن راه نیافته و هیچ به اجتهاد و اظهار نظر و بررسی­های دانشی تفسیر نپرداخته است. اگر در این­باره نقدی مبنی بر ناکافی بودن روایات برای تفسیر قرآن به محتوای «البرهان» وارد شود، این نقد در واقع به شیوه تفسیر روایی وارد است و از آن­جا که علامه خود در پیش­درآمدش رویکرد تفسیری خود را بیان می­کند، باید دانست محتوای کتاب نظر به روشش به­طور کلی ایرادی ندارد؛ اما در آن­جا که از منظر بحث­های دانشی تفسیر به «البرهان» نگریسته می­­شود و در اثبات نیازمندی تفسیر به منابع دیگر افزون بر سنت دلایلی می­آید و اهمیت اجتهاد در تفسیر مطرح می­شود، روش تفسیر روایی منظور است و این سبب بی­اعتباری «البرهان» نیست؛ چراکه در هر حال این کتاب نیز روش و دلایل خود را دارد و با گردآوری روایات فراوان پراکنده در کتابهای روایی شیعه مجموعه­ای فراهم آورده است که با گشودن آن به آسانی می­توان در یک جا به روایاتی دست یافت که در نبود این کتاب به دشواری یافته می­شوند و در ذیل آیات در کنار هم می­نشینند. از این رو «البرهان» در رویکرد خود از جامع­ترین تفاسیر و از نظر دانش تفسیر به معنای عام به عنوان مجموعه­ای فراگیر از روایات معصومین علیهم السلام در زیرشاخه منبع سنت، از مصادر کارآمد تفسیر برای گرایش­ها و رویکردهای گوناگون است.

با این­که در «البرهان» هیچ تقدم و تأخری برای جداسازی روایات ذیل یک آیه بر اساس گونه کارکردی آن­ها صورت نپذیرفته است؛ اما کارکرد روایات در این تفسیر را با بررسی درون مایه می­توان به­طور کلی به دو دسته تقسیم کرد. دسته نخست که گستره­ا­ی وسیع و نمونه­های بسیاری را دربرمی­گیرد[20]، با بیان معنای واژگان و ویژگی­های ساختاری و شأن نزول و مقصود جدی و روابط آیات و یا با بیان جزییات آیات الاحکام همچون تفصیل مجملات و تخصیص عمومات و تقیید مطلقات و توضیح مفاهیم شرعی و بیان ناسخ و منسوخ، معنای ظاهری آیه را روشن می­سازد و از آن ابهام می­زداید. نمونه­ای از این دست، تفسیر واژه «الله» در پی آیه «بسم الله الرحمن الرحیم» است که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در این­باره می­فرماید: «الله از إله مشتق شده است و إله، معبود بودن را اقتضا می­کند...»[21]

دسته دیگر، معنای باطنی[22] آیه را آشکار می­سازند و مصداق آن را می­شناسانند. گفتنی است که این به معنای نفی معنای ظاهری آیات و یا انحصار آیه به یک مصداق نیست؛ چرا که در تفسیر آیه «لایقبل منها عدل» از حضرت امام صادق علیه السلام روایت می­شود که ایشان در پاسخ به پرسش از معنای «عدل» می­فرماید: «عدل، همان واجبات است.»[23] و این به معنای نفی معنای ظاهری واژه (جایگزین) نیست؛ همچنان که درتفسیر آیه «الذین یؤمنون بالغیب» ایشان می­فرماید: «هر کس ايمان داشته باشد که قيام قائم آل محمد علیهم السلام حق است.»[24] و این بدان معنا نیست که واژه غیب مصداق دیگری ندارد.

اگرچه علامه بحرانی فراخور شیوه­ تفسیری­اش در جرح و تعديل و تأويل روايات مخالف با عقل و نقل صريح يا جمع منطقى روايات مخالف و معارض قلم نزده است، اما با نگاهی به گونه توالی برخی روایات در کتابش چنین برمی­آید که وی روایاتی را که در ارتباط با هم می­توانسته­اند چنین نقشی ایفا کنند، هوشمندانه در پی هم آورده است. این ویژگی البته برآیند آن است که «البرهان» روایات بیشتر کتاب­های هم­شیوه­اش همچون تفسیر عیاشی و تفسیر قمی را در میان گرفته و این­چنین ابهام روایتی در کتابی را با روشنی روایتی دیگر زدوده و روایت آشکاری را با همراهی روایتی دیگر گویاتر گردانده و استواری یا نا استواری روایتی شک­ برانگیز را با روایت اطمینان­بخشی هویدا ساخته است و در یک جمله، با کنارهم نشاندن معنادار محتوای چندین کتاب، کاستی­های آن­ها را پوشش داده و از این جهت بر آن­ها برتری یافته است. نمونه این ویژگی آن جاست که در تفسیر عبدالله قمی در پی آیه «إن الله لایستحیی أن یضرب مثلاً ما بعوضۀ فما فوقها»، «بعوضۀ» به حضرت علی علیه السلام و «ما فوقها» به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تأویل می­شود که مضمونی ناروا و وجهی ناپیدا دارد؛ حال آن که علامه بحرانی پس از آوردن این روایت از تفسیر قمی، روایتی را از تفسیر منسوب به حضرت امام حسن عسکری (ع) می­آورد که نادرستی این تأویل و چرایی پنداشت آن را آشکار می­کند.[25]

کاستی­های یادشده، در تفاسیر روایی اهل سنت، حتی در تفسیر روایی جامع آنان «درّ المنثور» سیوطی[26]نیز نمایان است؛ اما باز «البرهان» از آن جا که روایات رسیده از اهل بیت علیهم السلام، مفسران راستین و سزاوار قرآن را در خود گرد آورده است، از نارسایی­های تفاسیر روایی سنی، همچون اندکی روایات تفسیری نبوی و کاستی­های تفاسیر صحابه و تابعین[27] و پوشیدگی معنایی آیات به دور مانده و در برابر، تفاسیر نغز بسیاری را فراهم آورده و این­گونه بر آن­ها نیز برتری یافته است. در این­باره می­توان از روایتی یاد کرد که در «درّ المنثور» درباره­ حضرت داوود علیه السلام و اوریا آمده است[28] و داستان گناهکاری این پیامبر خدا را حکایت می­کند؛ حال آن که علامه بحرانی این داستان را برگرفته از تفسیر علی بن ابراهیم باز می­گوید و آن­گاه با آوردن روایتی از حضرت امام رضا علیه السلام برآمده از تفسیر ابن بابویه در پی آن، نادرستی­اش را آشکار می­کند[29].

شیوه­ پیوست روایات به آیات را نیز می­توان در «البرهان» از منظر محتوا بر دو گونه دانست. گونه­ای که همچون روایات یاد شده، آشکارا در تفسیر آیه­ای از معصوم علیه السلام آمده است و از نظر واژگانی و سیاق به آیه مربوط است و گونه­ای که گرچه برای تفسیر آیه گفته نشده، در معنا به تفسیر آیه کمک می­رساند؛ همچون روایتی در پی آیه­ «و إذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت» از حضرت امام صادق علیه السلام که ایشان می­فرماید: «خداوند حجرالاسود را از بهشت بر آدم نازل کرد و کعبه همچون مرواریدی سفید بود...»[30]

بررسی روایاتی که در این کتاب از نصوص غیر معصومین، به شرحی که گذشت، آمده است، نشان می­دهد که کارکرد محتوایی این بخش تأیید بر شایستگی بی­همتای معصومین علیهم السلام در تفسیر قرآن و بیان تأویلی و تفسیری جایگاه ویژه ایشان در آیات قرآن و تأکید بر مضامین روایات ایشان است و درمجموع، روایات برگرفته شده از مفسران روایی موثق شیعه و نصوص روایی اهل سنت، غالبا کارکردی تأییدی، تأکیدی و تکمیلی بر تفسیر معصومین علیهم السلام دارد. به­طور مثال در تفسیر آیه 241 سوره بقره در روایتی از امام جعفر صادق علیه السلام چنین می­آید که ایشان بهره­مند کردن زن مطلقه را فعل نیکوکاران و پرهیزکاران برمی­شمارد و سپس در روایت بعدی از علی بن ابراهیم چنین روایت می­شود: «برخی از یاران از بهره­مند کردن زن مطلقه به عنوان یک امر واجب یاد می­کنند.»[31]

از آن­جا که در بستر تاریخ حدیث و تفسیر جریان­هایی چون حذف تدریجی اسناد روایی به­سبب بی­توجهی به اهمیت ثبت آن­ها و ظهور منحرفانه غالیان و افراط­گران و نفوذ نیرنگ­آمیز اسراییلیات در متون اسلامی و رواج­یابی جعل حدیث در پی چند­دستگی­های سیاسی سبب شد تا ناراستی­هایی به منابع تفسیر روایی شیعه راه یابد[32]، باید دانست که در هیچ یک از کتاب­های روایی، صحت و اعتبار تمامی روایات قطعی نیست. بنابراین نظر به این­که علامه بحرانی در کار خود صرفا به جمع­آوری روایات تکیه کرده و اقدام به تصفیه روایات و جداسازی سره از ناسره نکرده است، پیداست که «البرهان» نیز به چنین چالشی کشیده می­شود؛ از این رو گرچه بخش چیره­ای از روايات تفسير «البرهان» كه از كتاب­های معتبری همچون «كتب اربعه» و «بصائر» و «محاسن» و «خصال» و «علل الشرايع» و «امالي صدوق» و «امالي مفيد» و «تفسير عياشي» و «تفسير علي بن ابراهيم» و «مناقب ابن شهرآشوب» و ... آورده شده،[33] معتبر و اطمینان­بخش است، اما گاه روايات نامعتبري نيز در اين کتاب يافت مي­شود كه پیوند آن به اهل بيت علیهم السلام ناپذیرفتنی می­نماید؛ به­ویژه این­که در «البرهان» روایاتی دال بر باور تحریف قرآن نیز آمده است. شايد این روایات از آن رو در اين تفسير به چشم می­آید که علامه بحرانی در راه گردآوري همه­ روايات پیوسته به آيات پا فشرده و تصفیه روایات را گامی پس از جمع­آوری دانسته است.

در رویارویی با این موضوع و تشخیص صحیح و سقیم روایات دو رویکرد وجود دارد: نخست، رويكرد مشهور عالمان و محدثان و فقیهان شيعه از آغاز تا كنون است كه صحت يك روايت را منحصر در كامل بودن و قابل اعتماد بودن سلسله راويان آن روايت نمي­دانند؛ بلكه اگر حديث و روايتي در كتاب­های شناخته شده و متداول بين علماي شيعه آمده باشد و درون­مایه آن با شواهد و قرائني هچون سازگاری با قرآن و عقل قطعي و روايات ديگر نیک دانسته شود، هرچند دارای سلسله سند كامل و درست و معلوم نباشد، آن روايت را معتبر برمی­شمارند و در مقام نظر و يا عمل به آن ترتيب اثر مي­دهند. دیگری رويكرد غير مشهور است كه صحيح بودن روايات را بسته به داشتن سلسله سند كامل و صحيح مي­داند.

به دلایل گوناگونی كه سخن­راندن از تمامی آن­ها در توان این نوشتار نيست،[34] رويكرد اول پذیرفتنی است. چرا­که پذيرش رويكرد دوم، به مفهوم بي­اعتبار دانستن گستره­ای فراخ از روايات و احاديث شيعه و کنار گذاشتن بيش از نود درصد از ميراث ارزشمند حديثي شيعه حتي در كتاب­های معتبري چون كافي است و ناگفته پیداست تن دادن به چنين مفهومي پيامدهاي سهمگيني را براي معارف اسلامي و شيعي به دنبال دارد. به­عنوان نمونه، نخستين باب از ابواب اصول كافي نوشته­ مرحوم كليني، باب عقل و جهل دارای 34 روايت است كه نزد همگان در شمار عالي­ترين روايات شيعه به شمار مي­روند و گرایش­های گوناگون فكري شیعی پیوسته در اثبات والایی جایگاه اندیشه در مکتب تشيع به آن­ها استناد جسته­اند و اين درحالي است كه براساس رويكرد دوم، تنها دو روايت فرعي از 34 روايت یاد شده، صحيح و معتبر مي­باشند.

در نتیجه گرچه وجود روایات ضعیف و مورد تردید از اهمیت کار علامه بحرانی نمی­کاهد، هم­چنان­که از اهمیت کار مرحوم مجلسی در مجموعه «بحار الانوار» نکاسته است، باید دانست که گردآوری و ساختاربخشی، گام نخست است و بدون نقد و تنقیح و تصفیه نصوص مرویه در این کتاب برای جداسازی صحیح از غیر و نیز استخراج و استنباط اصول شیوه تفسیری معصومین علیهم السلام نمی­توان از «البرهان» بهره تام برد، به­ویژه این­که شناخت روایات نزد خواننده عام، قریب به محال و یا حداقل همراه با ظن و تردید است. اما آن­چه که در آن جای هیچ تردید نیست، این است که «البرهان» مجموعه­ای بی­نظیر را به دست مفسران و پژوهشگران نقاد رسانیده است.

نتیجه

کتاب «البرهان فی تفسیر القرآن» در قرن یازدهم هجری قمری با تتبع شیخ بحرین علامه سید هاشم بحرانی در کتاب­های روایی به شیوه روایی محض شیعی در واکنشی به تندروی­های اجتهادی سده­های پیشین در تفسیر قرآن نگاشته شده است. دستاورد علامه بحرانی که از محدثان دانشور شیعه و زعیمان پارسا و مؤلفان کوشای روزگار خود بوده، از برجسته­ترین تفاسیر قرآن در نوع خود است؛ چراکه روایات تفسیری معصومین علیهم السلام را که در کتاب­های روایی پراکنده بوده­اند، به­گونه­ای فراگیر با ساختاری سازمان­مند گرد هم آورده و این­چنین با برخورداری از دو ویژگی جامعیت و نظم تفسیری به دست داده که بر دیگر تفاسیر روایی برتری می­یابد؛ چنان­که با پیش­درآمدی به قلم علامه خواننده را از سبب تالیف و رویکرد نگارنده و شیوه تفسیری کتاب آگاه می­سازد و سپس با مقدمه­ روایی هفده بابی، زمینه مؤثری را برای ورود به متن تفسیر در ذهن خواننده فراهم می­آورد و پس از متن تفسیر، خاتمه­ای روایی را در چهار باب در مقام روشنگری برای خواننده تفسیری با شیوه روایی به دست می­دهد. متن تفسیر نیز به­سبب تفکیک ترتیبی تمامی سوره­ها با آغازه­ای روایی در باب فضیلت هر سوره و اشاره به مکی یا مدنی بودن آن­ها و نیز جداسازی آیات از یکدیگر همراه با روایات مربوط به هر یک با شماره­بندی و ارجاع به منابع به صورت متن و شرح از نظم شایان توجهی برخوردار است.

سرچشمه داشتن در کتاب­های روایی بسیار و امانت­داری در نقل روایات از منابع بدون کاستن از گزاره­های بیانگر بافت و سیاق سخن معصوم (ع) به «البرهان» دقت و اعتباری ویژه بخشیده و پیوستن برخی از روایات غیر تفسیری به روایات تفسیری به سبب اشتراک محتوایی با چندی از آیات این مجموعه را پربارتر ساخته است. افزون بر این دو، در «البرهان» گاه روایاتی از مفسران روایی موثق و یا از اهل سنت نیز دیده می­شود که این افزوده گرچه بر خلاف رویه معمول روایی شیعی است، در مقام تأیید و تأکید و تکمیل روایات معصومین علیهم السلام کارآمد بوده است؛ اما در هر حال چه از معصوم و چه از غیر معصوم این کتاب سراسر روایت است و فراخور شیوه­اش رأی و نظر تفسیری نگارنده در آن راه نیافته است؛ از این رو «البرهان» برای نقد شیوه روایی محض در تفسیر به­عنوان نمونه­ای گویا از این شیوه همواره مد نظر بوده و هست.

افزون بر سازمان­مندی کتاب در جداسازی آیات و پیوست روایات، نوعی هماهنگی مضمونی نیز در چینش آیات به­طور نسبی دیده می­شود و معمولا روایات مشترک یا مخالف در مضمون در پی هم آمده­اند که گرچه هیچ جمع و جرح و تعدیلی از سوی نویسنده به همراه ندارند، خود در تأیید و توضیح و تصحیح و گاه رد یکدیگر ایفای نقش می­کنند. با این وجود، روایات از نظر کارکردی دسته­بندی نشده­اند و روایات تفسیری و تأویلی در هم آمیخته­اند که این برای خوانندگان ناآگاه از تفاوت این دو، در خوانش تفسیر به آمیختگی اهداف متفاوت این دو می­انجامد.

از سوی دیگر مسئله برخی ناراستی­های روایی که در منابع روایی پدید آمده، چالشی است که «البرهان» نیز در نوع خود با آن روبرو است، چراکه این کتاب بدون رویکرد نقادانه به منابع در راستای تصفیه و تنقیح روایات گردآمده است و از این رو آثاری را بعضا در منابع خود داردکه از اعتبار کافی و لازم برخوردار نیستند. بنابراین، گرچه این اثر به سبب گستره و ساختار به­عنوان نخستین گام در بهره­جویی از روایات تفسیری بسیار استوار است، اما گام بعد همانا انجام پژوهش­های نقادانه بر اساس روش شناسی و آسیب شناسی تفسیر معصومین علیهم السلام برای جداسازی روایات معتبر از اندک موارد غیر معتبر در این کتاب است، که امری ضروری و مفید به ویژه برای خوانندگان عام این تفسیر گرانقدر به شمار می رود.

پی نوشتها:



[1]- ر.ک: مکاتب تفسیری، ج1، ص310-261.

[2]- ر.ک: آشنایی با تفاسیر، ص 148.

[3]- الذریعۀ، ج 3، ص 93.

[4]- جواهرالکلام، ج 13، ص 295.

[5]- لؤلؤۀ البحرین، ص 63.

[6]- ریاض العلماء، ج5، ص 300.

[7]- گروهی از دانشمندان شیعه، ص 201-204.

[8]- ر.ک: سیر تطور تفاسیر شیعه، ص112.

[9]- ر.ک: همان، ص 25 و نیز: المفسرون حیاتهم و منهجهم، ص 40.

[10]- ر.ک: مبانی و روشهای تفسیر قرآن، ص 130-117.

[11]- الذریعة، ج4، ص282.

[12]- ر.ک: منطق تفسیر قرآن، ج 2، ص41-24.

[13]- به الذریعه، زیر عنوان هر کتاب، مراجعه شود.

[14]- ر.ک: فصلنامه علوم حديث، بهار1376، شماره 3، ص252.

[15]- البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 10.

[16]- دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ص 475.

[17] - ر.ک: تفسیر و مفسران، ج1، ص 275و208؛ ج2، ص22-21.

[18] - آشنایی با تفاسیر، ص 149.

[19] - برای آگاهی از عناوین این کتاب­ها، ر.ک: مکاتب تفسیری، ج 1، ص 371.

[20]- ر.ک: منطق تفسیر قرآن، ج 2، ص 115-108.

[21] - البرهان، ج 1، ص 106.

[22] - برای آگاهی بیشتر ر.ک: روش­های تأویل قرآن، ص 81.

[23] - همان، ج 1، ص 317.

[24] - همان، ج 1، ص 125.

[25] - البرهان، ج1، ص 157-158.

[26] - ر.ک: تفسیر و مفسران، ج2، ص 202.

[27]- ر.ک: منطق تفسیر قرآن، ج 2، ص 107.

[28] - الدرّ المنثور، ج 5، ص 300.

[29] - البرهان، ج 3، ص 44.

[30] - همان، ج 1، ص 334.

[31]- همان، ج 1، ص 512.

[32]- ر.ک: آسیب شناسی و روش شناسی تفسیر معصومان (ع)، فصل سوم.

[33] - برای آگاهی بیشتراز این کتاب­ها به «الذریعۀ الی تصانیف الشیعۀ» نوشته­ی محمد حسن آقا بزرگ تهرانی بنگرید.

[34] - ر.ک: روش تفسیر قرآن، ص 213 و 222.

منابع

- آقا بزرگ طهرانی، محمد محسن. (1372). طبقات اعلام الشیعۀ. تهران: دانشگاه.

- ـــــــــــــــ (1403ق). الذریعۀ الی تصانیف الشیعۀ. بیروت: دارالاضواء.

- استادی، رضا. (1383). گروهی از دانشمندان شیعه. قم: قدس.

- افندی الاصبهانی، میرزا عبدالله. (1401ق). ریاض العلماء و حیاض الفضلاء. قم: مطبعۀ الخیام.

- ایازی، محمد علی. (1381). سیر تطور تفاسیر شیعی. قم: دفتر تبلیغات اسلامی.

- ـــــــــــــــ (1373). المفسرون حیاتهم و منهجهم. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

- بابایی، علی اکبر. (1381). مکاتب تفسیری. جلد اول. تهران: سمت.

- ـــــــــــــ. (1386). مکاتب تفسیری. جلد دوم. تهران: سمت.

- بابایی، علی اکبر و دیگران. (1379). روش شناسی تفسیر قرآن. تهران: سمت.

- بحرانی، هاشم. (1419ق). البرهان فی تفسیر القرآن. بیروت: مؤسسۀ الاعلمی للمطبوعات.

- بحرانی، یوسف بن احمد. (بی تا). لؤلؤۀ البحرین فی الاجازات و تراجم رجال الحدیث. قم: مؤسسۀ آل البیت لاحیاء التراث.

- جلالیان، حبیب الله. (1378). تاریخ تفسیر قرآن کریم. تهران: اسوه.

- حر عاملی، محمد بن حسن. (1367). وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعۀ. چاپ ششم. طهران: مکتبۀ الاسلامیۀ.

- ذهبی، محمد حسین. (1381ق). التفسیر و المفسرون. قم: دارالکتب الحدیثۀ.

- رجبی، محمود. (1383). روش تفسیر قرآن. قم: مؤسسه پژوهشی حوزه و دانشگاه.

- رستمی، علی اکبر. (1380). آسیب شناسی و روش شناسی تفسیر معصومان علیهم السلام. رشت: کتاب مبین.

- رضایی اصفهانی، محمد علی. (1387). منطق تفسیر قرآن. جلد اول و دوم. قم: جامعۀ المصطفی العالمیۀ.

- سیوطی، جلال­الدین عبدالرحمن. (1403ق). الدرّ المنثور. بیروت: دارالفکر.

- شاکر، محمد کاظم. (1376). روش­های تأویل قرآن. قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه.

- شفیعی، دکتر محمد. (1349). مفسران شیعه. تهران: دانشگاه پهلوی.

- شهیدی صالحی. (1381). تفسیر و تفاسیر شیعه. قزوین: حدیث امروز.

- عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم. (1373). طبقات مفسران شیعه. جلد سوم. قم: نوید اسلام.

- عمید زنجانی، عباسعلی. (1366). مبانی و روش­های تفسیر قرآن. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

- فاکر میبدی، علی (1376) «تفاسیر روایی قرن یازدهم هجری.» فصلنامه علوم حديث، 3: 238-262.

- گلدزیهر، ایگناس. (1384). گرایش­های تفسیری در میان مسلمانان. ترجمه سید ناصر حسینی. تهران: ققنوس.

- مطهری، مرتضی. (1402ق). مقالات اسلامیۀ. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

- معرفت، محمد هادی. (1380). تفسیر و مفسران. جلد اول و دوم. قم: مؤسسه فرهنگی التمهید.

- ـــــــــــــــــ (1418ق). التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب. مشهد: الجامعۀ الرضویۀ.

- نجفی، محمد حسن. (1362). جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام. تهران: دارالکتب الاسلامی.

 

 

فصلنامه معرفتى اعتقادى سمات

geld-1-4

اول دفتر

گام بلند امپراطور برای سقوط / مدیر مسئول

در خبرهای ماه گذشته آمده بود که دولت اوباما گامی دیگر در دفاع از عمل شنیع و ضد انسانی همجنس بازی برداشته و اعلام کرده است که روابط خود را با دولتها بر اساس میزان اهتمام آنها به مساله همجنس بازی تنظیم خواهد کرد. غرب مدرن از آغاز تکون خود در مسیری خارج از فطرت توحیدی و الهی انسان حرکت کرد تا آنجا که اگر مدرنیته را به «تمدن ستیزه گر با فطرت آدمی» تعریف کنیم بیراه نگفته ایم.

این روزها بیش از گذشته، اخباری دال بر بحرانی بودن تمدن اومانیست و زرسالار مدرن غربی با محوریت آمریکا به گوش می رسد و همه چیز حکایت از افول تمدنی دارد که قریب به دو قرن است غرب و شرق عالم را در سیطره نظری و تمدنی خود گرفته است. دفاع رسمی و هنجاری از عمل شنیع همجنس بازی که در ذهن همگان یاد قوم معذب لوط را زنده می کند، بر اساس سنن قطعی و غیر قابل تبدیل الهی نشانه ای گویا از به پایان رسیدن این تمدن است.

ادامه